۱۳۹۰ بهمن ۷, جمعه

گفتگوی تلویزیونی(23 ژانویه 2012)

دور جدید تحریمهای جمهوری اسلامی و محاصره نظامی
جمهوری اسلامی فرد نیست و بلکه یک سیستم است...
استراتژی آزادیخواهان در مبارزات سیاسی
و بحث پیرامون بحث هنر و هنرمندان و جنجالهای پیرامون گلشیفته 
و نقش برهنگی در زندگی ایرانیان و مقایسه آن با جهان آزاد.

۱۳۹۰ بهمن ۳, دوشنبه

بیانیه جمعی از فعالان مدنی و سیاسی : دستگیری ها و احکام اعدام وحشت پراکنی هدفمند حکومت است

در روز های اخیر جو اختناق و گسترش فضای پلیسی شدت یافته است. نهادهای اطلاعاتی و قضایی بدون ارائه دلیل و رعایت اصول دادرسی منصفانه خانم ها پرستو دو کوهکی و مرضیه رسولی و آقایان سعید مدنی، سهام الدین بورقانی، پیمان پاک مهر، احسان هوشمند، محمد جراحی، شاهرخ زمانی، شیث زمانی، شریف ساعدپناه، مظفر صالح‌نیا، علیرضا صادقی و علی نجاتی را بازداشت کرده اند. دستگیری روزنامه نگاران، پژوهشگران اجتماعی، فعالان کارگری و کوشندگان سیاسی منتقد نشانگر تداوم و گسترش نقض سازمان یافته و مستمر موازین حقوق بشری توسط دست اندرکاران حکومت است. اما خطر اجرای حکم اعدام قریب الوقوع سعید ملک پور، وحید اصغری، جواد لاری، زانیار و لقمان مرادی بسیار نگران کننده است. همچنین صدور حکم اعدام برای امیر میرزا حکمتی تبعه ایرانی-آمریکایی متهم به جاسوسی نیز با توجه به شرایط خاص سیاسی کشور بر نگرانی ها می افزاید. حکم اعدام سعید ملک پور دانش آموخته دانشگاه صنعتی شریف و متخصص فضای سایبر توسط دیوان عالی کشور با ایراداتی مواجه شد اما در نهایت در دی ماه 1390 مورد تایید دیوان قرار گرفت و قطعیت یافت. همسر آقای ملک پور توضیح می دهد که وی فقط برنامه ای کامپیوتری را به دلیل تخصصش طراحی کرده بوده که بدون اطلاع وی مورد استفاده برخی سایت های پورنوگرافی قرار گرفته است. سعید ملک پور در اسفند ماه سال ۱۳۸۸در نامه‌ای تکان دهنده شرح داد که بدون مشاهده حکم و کارت شناسایی در میدان ونک به زور بازداشت شده و بعد از آن بلافاصله مورد شکنجه و آزار جسمی قرار گرفته است. او پس از ۳۲۰ روز در حبس انفرادی، بدون ملاقات و بدون دسترسی به کتاب و روزنامه سرانجام فریب بازجویان را خورد و تن به مصاحبه تلویزیونی داد. بازجویان به وی وعده آزادی داده بودند و همچنین مدعی شده بودند که این اعترافات را برای دریافت پروژه دولتی گرداب می خواهند؛ پروژه ای که علی رغم ادعای ظاهری مبارزه با فساد اخلاقی ماموریت اصلی اش مقابله سایبری با مخالفان حکومت و نیرو های مستقل است. وحید اصغری فعال سایبری و فارغ التحصیل از دانشگاه هند است. وی هنگام ورود به کشور به اتهام حمل مواد مخدر بازداشت شد. آقای اصغری در فرازی از نامه اش به رئیس شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی تهران می گوید: "چشم بند و دست بند مرا شدیدا به چوب بسته و به ـ حالت ـ کاسه سر به سمت پائین آویزان کردند، با طناب و دستبند، شلاق و سیلی می زدند. با ضربه زدن به شکم و پهلو با پنجه بوکس و گذاشتن چاقو زیر گلویم و روی رگ دستم و تهدید به قتل و تجاوز جنسی چند نفره به من به زور هر چه می خواستند را تلقین می کردند و با وعده و اجبار از من اعتراف غیر واقعی و کذب و امضا و اثر انگشت و نوار مصاحبه ی ویدئویی جعلی بارها گرفتند. در حالی که من فقط متهم بودم." جواد لاری از فعالان کارگری است که سه سال را در دهه شصت به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق در زندان گذرانده است. وی پس از اعتراضات در انتخابات 1388 زندانی شد. اگرچه شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور حکم اعدام صادره توسط شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی تهران را ارجاع داده بود اما مجددا قاضی صلواتی رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران وی را به اعدام محکوم کرد. جواد لاری از بیماری قلبی رنج می برد. وکیل او و خانواده اش می گویند او هیچ اقدامی انجام نداده است که عنوان محاربه بر آن صدق کند. زانیار مرادی و لقمان مرادی دو شهروند کرد اهل مریوان هستند که در دی ماه ۸۹، به حکم قاضی صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، با اتهام عضویت در حزب “کومله” و دست داشتن در قتل پسر امام جمعه مریوان به اعدام در ملا عام محکوم شدند. این دو زندانی طی نامه ای که منتشر شد اعلام کردند زیر شکنجه و تهدید به تجاوز جنسی مجبور به پذیرفتن قتل شده اند. از آنجایی که دادگاه های برگزار شده بی اعتنا به رعایت اصول دادرسی منصفانه و عادلانه بوده است و متهمان از حق استفاده از حقوق خود به صورت موثر برخوردار نبوده اند و نهادهای ناظر مستقل نیز در جریان نحوه رسیدگی قضایی آنها قرار نداشته اند، لذا احکام صادر شده برای آنان اعتبار ندارد. فقدان استقلال و بی طرفی قوه قضائیه و سابقه منفی جمهوری اسلامی ایران در نقض برنامه ریزی شده و نظام مند حقوق بشر و اعمال فشار و شکنجه در اخذ اعترافات، صحت ادعاهای حکومت در پرونده های فوق را به طور جدی زیر سوال می برد. بنابراین ما خواستار الغاء احکام اعدام این زندانیان و اعاده دادرسی محکومان یادشده در دادگاه صالح و آزادی بدون قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. ما معتقدیم کسب جایگاه دوم جهانی در اجرای حکم اعدام لکه ننگی بر پیشانی کشور است و مسئولیت آن با حکومت است. حکومت بر اساس اهداف سیاسی و ناتوانی در توقف سیر صعودی بزهکاری به طور اساسی از حربه اعدام استفاده می کند. ما با توجه به ناکارآمدی نظام مجازات کنونی در کنترل جرائم سنگین، ضرورت کنار گذاشتن مجازات های مغایر با کرامت انسانی، و پایان بخشیدن به بهره برداری سیاسی حکومت از حکم اعدام، خواهان حذف حکم اعدام از نظام مجازات کشور هستیم.

https://docs.google.com/spreadsheet/viewform?formkey=dHprdDVzZXdzYVVYV2VyZW9HS2VZbVE6MQ

۱۳۹۰ دی ۲۸, چهارشنبه

گفتگوی تلویزیونی(16 ژانویه 2012)

تقدیر از اصغر فرهادی،فعالیتهای من و بلاگرها در زمینه تحریم انتخابات
تفاوت سلطنت طلبی با نظام پادشاهی پارلمانی و عدم ارتباط آن با اندیشه لیبرال دموکراسی که دارم.
تفاوت منش یک لیبرال با دیگران ،و توضیحاتی درباره اینکه راه دموکراسی یک راه است و ما فعالان
نباید از تکرار آنها خسته شویم و نباید وارد حاشیه شویم.
بررسی راهکارهایی چون مذاکره با دیکتاتور و نامه نگاریهای صورت گرفته و شکنندگی این ایده
ودعوت از مردم برای عدم همراهی رژیم جمهوری اسلامی به عنوان یک راهکار مهم 
به همراه مشاهدات حوادث دو سال پیش در تهران

۱۳۹۰ دی ۲۴, شنبه

استراتژی بزرگ

مجموعه مبارزاتی که ضد دیکتاتورها شکل گرفته اند،به شکلهای متفاوتی شروع شده اند.تغییرات شدید اقتصادی،وحشیگریهای نظام دیکتاتور،دستگیری اشخاص،مراسمات دینی،یا سالگرد حوادث مهم نمونه هایی از این دست هستند.معمولا در اینگونه اتفاقات مردم هیچ نظری در مورد پایان کار ندارند و گاهی هم اتفاق می افتد که دعوت کنندگان به تظاهرات هم انتظار یک پاسخ گسترده را نداشته و قادر به کنترلش نیستند.(مشابه حوادث سال هشتاد وهشت)
هر چند که خودجوشی بسیار قابل تقدیر است اما چون این جنبشها توقع خشونت دیکتاتور را ندارند،پس از تحمل رنجهای مبارزاتی دیر یا زود این جنبشها کارآیی خود را از دست میدهند.و در واقع حساب باز کردن روی عنصر شانس فقط نتایج فاجعه بار دارد.در واقع عناصر دموکرات وظیفه دارند که شرایط را در نظر گرفته و با توجه به شناختی که از جامعه روز دارند و نه ایدئولوژیهایشان بنا به اتخاذ یک استراتژی مبارزاتی و با راههای معین و هدف معین داشته باشند.یعنی اینکه بتوان حداکثر نیروها را با حداکثر توان و موثرترین راه برای استفاده از این پتانسیل ،جهت دستیابی به هدف دارا بود.نکته مهم آنکه باید همواره به خاطر داشت که مبارزه و به زیر کشیدن دیکتاتور یک سوی قضیه است و از طرف دیگر هدف استقرار یک نظام دموکراتیک میباشد.نکته دیگر آنکه بعضی از جنبشها خود از اینکه به آزادی برسند هراس دارند و در نتیجه تمام تلاش خود را برای رسیدن به آزادی هم به کار نمیگیرند و نتیجه امر هم یک شکست حتمی است.متاسفانه، تقريبا اکثر افراد حاضر در گروههای دموکراتيک، به لزوم برنامه ريزی استراتژيک واقف نيستند يا به آن عادت ندارند يا برای تفکر استراتژيک تربيت نشده اند.
در واقع مبارزات دموکراتها بعد از کنش دیکتاتور شروع میشود.یعنی نیروهای مخالف در وضعیت تدافعی هستند وهمواره در حفظ آزادیهای محدود و وضعیت موجود میکوشند.و در بهترین حالت گسترش کنترل دیکتاتور را کند کرده یا آنکه مشکلاتی را قرار میدهند که تنها زمان را کمی به نفع جریانات مبارزاتی کند.
حال هر چقدر هم که این مبارزان به منش خود اطمینان داشته باشند و در مسیر مبارزه خود محکم و استوار باشند و در برابر ناملایمات قد خم نکنند،هر چند قابل تحسین است اما تغییری در وضعیت دیکتاتور نمیدهد.
تلاش هایی هم که یک گروه خاص(مثل اصلاح طلبان در جمهوری اسلامی)می کنند و به نظرشان می آید که باید چنین عمل شود و خودمحور و خودپسندانه حرکت میکنند هم دیر یا زود از حرکت باز می ایستد.چرا که تمام طیف ها را با خود ندارد.
حتی وجود حرکتهای ابتکاری هم راهگشا نخواهد بود زیرا در حرکت بعدی هیچ برنامه ای وجود ندارد.حتی به کار بردن چندین نوع برنامه مبارزاتی همزمان باهم نیز بدون برنامه فقط سرگشتگی را پدید می آورد.شاید این نتیجه گیری چندان دور از ذهن نباشد که بسیاری از این گروهها و افراد فقط قصد مطرح شدن دارند و جدای از واکنشهای کوتاه مدت،اصولا از مبارزه طولانی مدت و هدفدار با دیکتاتور هراس دارند و این مبارزات بیشتر جنبه رومانتیک دارد که مردم هزینه آن را خواهند پرداخت بدون اینکه درک کنند که اقداماتشان ناامیدانه و بی ثمر است.
اگر دموکرات ها برنامه ريزی استراتژيک نداشته باشند در رسيدن به اهدافشان ناكام خواهند ماند. برنامه ريزی ضعيف وآميختن تصادفی اقدامات مختلف ،جنبش مقاومت را به جلو نمی برد و حتی بيشتر باعث افزايش کنترل و قدرت ديکتاتوری ميگردد.
اما استراتژی چیست ؟ استراتژی یعنی یافتن بهترین روش برای رسیدن به هدف مشخص ...در مورد سرنگونی یک دیکتاتور و ایجاد یک سیستم دموکراتیک زیر مجموعه ای از استراتژی بزرگ تعریف میشود. در برنامه ريزی استراتژی بزرگ رهبران مقاومت بايد فشارها و تاثيراتی که موجب شکست دشمن ميشود را ارزيابي کرده و براي آن ها برنامه ريزی نمايند. علاوه بر اين ، استراتژی بزرگ شامل تصميماتي درباره شرايط مناسب و زمانبندی خواهد بود که در آن ها مقاومتهای ابتدايی شروع شده و ادامه خواهند يافت.برای طراحی استراتژيها، دموکرات ها بايد اهداف خود را به صورت واضح تعريف کرده و درباره چگونگی اندازه گيری ميزان بهره وری تلاش ها برای رسيدن به هدف تصميم بگيرند.در این زمان تاکتیک مطرح میشود.
تاکتيکها و روشهای کنش، براي اجرايی کردن استراتژيها به کاربرده ميشوند.تاکتيک اقدامي محدود است که برای رسيدن به هدفی منحصر به فرد به کار گرفته ميشود. انتخاب تاکتيک به ادراک اينکه چگونه در مرحله ای خاص از کشمکش ميتوان وسايل موجود را به منظور ايفای استراتژی به کار گرفت، بستگی دارد.
در واقع تاکتیکها در موقعیتهای محدود با نفرات کمتر و البته آموزش دیده تر انجام میشوند تا از مجموع آنها هدف یک استراتژی برآورده شود و از انطباق چند استراتژی در نهایت هدف استراتژی بزرگ که سرنگونی دیکتاتور است، حاصل خواهد شد.



۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه

نه،به انتخابات

به طور قطع دستيابی به آزادی کار ساده ای نيست و رسيدن به اين هدف نياز به مهارت بالای استراتژيک، تشکيلات و برنامه ريزي دارد. علاوه بر همه اينها رسيدن به آزادی نيازمند قدرت هم هست. دموکرات ها بدون به کارگيری موثر قدرت خود، نميتوانند به پايين کشيدن ديکتاتوری و تاسيس آزادی سياسی اميدوار باشند.اصل موضوع ساده است . ديکتاتورها به همکاری مردمی که بر آ نها حکمرانی ميکنند، محتاج هستند . همکاری که بدون آن نخواهند توانست منابع قدرت سياسی خود را تامين کرده و آن را ابقاء نمايند .یکی از این منابع مشروعیت است که معنی اش این است که مردم حکومت دیکتاتور را حکومت قانونی میدانند و خود را موظف به اطاعت از او میدانند.
بازپس گيری همياری نيروهای مردمی و نهادها از ديکتاتورها دسترسی آنان به قدرت سياسی که برای موجوديت خود بدان وابسته هستند را کمرنگ کرده يا بکلی از ميان می برد. بدون دسترسی به اين منابع، قدرت ديکتاتور کم شده در نهايت از ميان ميرود.در واقع چنانچه اکثريت مردمی تصميم به سرنگون کردن حکومت بگيرند و در اين راه حتی حاضر به تحمل سرکوب ها هم باشند، تلاش حکومت و افرادی که از آن دفاع می کنند، حتي در صورت دريافت کمک هاي خارجی نيزحاصلی نخواهد داشت.
یکی از روشهای سلب یا مشروعیت دادن به یک رژیم،شرکت در انتخابات است.رای گیری هم تحت حکومت استبدادی راه حل مناسبی برای ایجاد تغییرات اساسی در ساختار سیاسی نیستند.این رای گیریها در واقع همه پرسی هایی هستند که تنها به منظور تایید نظام حاکم و از میان کاندیداهای دستچین شده رژیم دیکتاتور است.اگر کاندیدای مخالفی هم برای گرم شدن تنور انتخابات به لیست اضافه شود و حتی اگر انتخاب هم شود،نتیجه به راحتی از طرف دیکتاتور رد میشود.حتی احتمال دارد که کاندیدای پیروز،دستگیر و یا در مواردی اعدام شود.اصولا دیکتاتور انتخاباتی را برگزار نمیکنند که آنها را از تخت به زیر بکشد.ضمن اینکه باید این نکته را به خاطر داشته باشیم که دموکراسی امری است ذاتی و ربطی به ظواهر و ساز و کار ندارد.میتوان یک سیستم مشروطه دموکرات داشت(ژاپن،سوئد،انگلستان)و یا جمهوری دیکتاتور(چین و کره شمالی)...در اصل اساس دموکراسی وجود آزادی اندیشه،آزادی بیان،مطبوعات و رقابت در یک فضای وافعی و رقابتی و غیر دستچین و انتخاب کردن در شرایط آگاهی کامل و به دور از فیلترینگ است.وگرنه هیچ معنایی نخواهد داشت و تنها کیسه ای در بسته است که حجم آن برای نظام دیکتاتوری،پرستیژ مردم سالاری به همراه دارد.
در واقع نظام امروز حاکم بر ایران یک شبه دموکراسی است که که پوششی نقاب گونه است بر دیکتاتوری دینی-نظامی ...پس بیایید در هیچ انتخاباتی تحت لوای جمهوری اسلامی شرکت نکنیم.

گفتگوی تلویزیونی(09 ژانویه 2012)

صحبت هایم در حمایت از شاهزاده رضا پهلوی،
اعتراض و نقد روش مصاحبه مسیح علی نژاد،
دموکراسی شناسی و چالشهای حرکت
به سوی دموکراسی در ایران

کارکرد مبارزات سیاسی

مبارزات سیاسی تنها نوعی از مبارزه علیه رژیم دیکتاتور است که بدون خشونت بوده و برخلاف شرکت در انتخابات یا حتی مذاکره با دیکتاتورها دارای مزایای بیشتری برای گروههای آزادیخواه و دموکرات می باشد.
مبارزه سیاسی انتخاب راههای مبارزه را از جلوی دیکتاتور برداشته و نزد دموکراتها قرار میدهد.مبارزه ای است بر ضد رژیم دیکتاتور،مبارزه ای است که نقاط ضعف دیکتاتور را نشانه رفته و آنها را بدتر کرده و منابع قدرت را از وی دریغ میکند.مبارزه سیاسی حتی در حالت پراکنده هم میتواند روی یک موضوع خاص تمرکز داشته باشد.مبارزه سیاسی سبب بروز اشتباهات پی در پی در دیکتاتور میشود.مبارزه سیاسی قادر است با پیوند گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی به یکدیگر به عنوان کلی که هدفشان سرنگونی دیکتاتور است،ایفای نقش کرده و باعث توزیع متناسب قدرت در جهت پایداری جامعه شود.
باید دانست که مبارزات سیاسی پیچیده تر از راههای مبتنی بر خشونت است و طیف وسیعی از فعالیتها را شامل میشود.جنگ افزارهای این مبارزه جریانهای جنگ روانی،اهرمهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است.اعتراضات،اعتصابات،عدم همکاری،تحریمها و نیروهای مردمی انواعی از این نوع مبارزه هستند.
اما خطای معمول در مبارزه طلبی هاي سياسی پيشين، که اکثرا بدون برنامه ريزی قبلی شکل گرفته بودند، اين بود که تصور میشد ميتوان با اتکا بر يک يا دو روش، مثل اعتصابات و تظاهرات عمومی، به نتيجه رسيد . در حقيقت روشهای بسياری وجود دارند که به استراتژيستهای مقاومت اجازه ميدهند در مواقع لزوم مقاومت را متمرکز کرده يا پراکنده سازند.
جالب است که بدانید که در حدود دویست نوع اقدام شناخته شده غیر خشونت آمیز وجود دارد که در سه دسته کلی طبقه بندی میشوند:
یک-اعتراض و ترغیب:غالبا تظاهرات نمادین،اعتراضات خیابانی و شب زنده داری(پنجاه و چهار روش)
دو-عدم همکاری:از انواع تحریمهای اجتماعی،اقتصادی (اعتصاب)و سیاسی(مجموعا صد و چهار روش)
سه-تهاجم:راه کارهای روانی،و فیزیکی چون دولت موازی،آلترناتیو در خارج(چهل و یک روش)
تعداد قابل توجهی از اين روش ها که با دقت انتخاب شده و به صورتی پايدار توسط مردم غير نظامی در متن يک استراتژی هوشمندانه حاوی تاکتيکهای مناسب بکاربرده شوند هر حکومت نامشروعی را با مشکلات جدی مواجه خواهند کرد.
این مبارزات می تواند مانند عدم شرکت در انتخابات و سلب مشروعیت رژیم دیکتاتور باشد.عدم همکاری در مورد سیاستهای مورد نظر دولت باشد.در زمان بحران اقتصادی،اعتصابات،کندکاری،کناره گیری و غیره را میتوان به کار بست.و گاهی هم باید از حوزه زندگی روزمره فراتر رفت.مانند پخش جزوات و گرداندن نشریات زیرزمینی تا اعتصاب غذا و غیره.اما از همه چیز مهمتر در این زمینه،داشتن انضباط است حتی با وجود تحریکات و وحشی گریهای عمال رژیم دیکتاتور که آنهم نیازمند آن است که بتوان در میان توده های مردم ترس را به کنترل در آورد(رهایی از ترس)که خود عاملی است کلیدی در تضعیف قدرت دیکتاتور.
پنهان کاری،حیله گری و دسیسه های زیرزمینی در مبارزات آزادیخواهانه جایی ندارد و از آنجا که جلوگیری از حصول اطلاعات مربوط به جنبشها توسط نیروهای اطلاعاتی رژیم دیکتاتور غیر ممکن است،بنابراین پنهان کاری و تصمیم گیری پشت درهای بسته که خود نشان از ترس دارد جایی ندارد.این امر علاوه بر پایین آوردن روحیه نیروهای مقاومت،حس بدبینی ایجاد کرده و دائما نیروهای در پی جاسوس خودی برمی آیند،که این حتی ممکن است در روحیه غیر خشن مقاومت تاثیر بگذارد.بنابراین هر چه میزان شفافیت بالا باشد،نشان از اقتدار جنبش دارد.منتها در اموری مثل ويراستاری، چاپ و پخش نشريات زيرزمينی، استفاده از ايستگاه های راديويی غير قانونی داخلی و کسب آگاهی درباره فعاليتهای ديکتاتور از موارد محدودی هستند که در آ نها به سطح بالايی از پنهان کاری احتياج است.ولی به طور کلی مراد این است که تمامی سلسله مراتب یک جنبش باید سطح بالایی از استانداردهای اخلاقی را رعایت کنند.
یادمان باشد که مبارزات سیاسی یک مبارزه پیچیده و غیر ساکن است،بدین معنی که صاحب قدرت دیکتاتور دائما دست به بازیهای جدید می زند.بنابراین استراتژیهای مقاومت باید تمرکز در زمان و مکان خاص نباشد و طیف گسترده ای را دربربگیرد.تا بر اثر استمرار در این مبارزات،دیکتاتور مرتکب اشتباه شده،ریزش نیرو پیدا کند،جنبش در توده مردم فراگیر بشود،محکومیتهای بین المللی رژیم بیشتر شود.هر چه مشارکت مردم بیشتر شود علاوه بر ایجاد ترس در دیکتاتور،بازپس گیری نیروهای مردمی است که زمانی تضمینی برای دیکتاتور بودند یا در بهترین حالت بیطرف بودند.
گاهی هم این مبارزات سبب تغییر در شخص دیکتاتور شده و البته با احتمال بسیار پایین با دیدن روش مبارزان تغییر کیش میدهد.اما در حالتهای دیگر باز هم در با درصد بسیار پایین تغییرات در ساختار قدرت بدون خشونت اتفاق می افتد(سازش)
که معمولا چهره خوبی از دیکتاتور میدهد و امتیازاتی را برای او خواهد داشت.در دو حالت دیگر کم کم قدرت نظامی دیکتاتور از بین رفته و او مجبور است که به هر خواستی تن دهد که به آن اجبار خشونت آمیز گویند و یا اینکه مبارزه آنقدر ادامه می یابد که اصولا ساختار قدرت فرو میریزد.خودگردانی مقاومت کنندگان، عدم همکاری آنها و مبارزه طلبيها تا حدی گسترش می يابند که رقيب حتی کنترل ظاهری بر آنها را هم از دست مي دهد . درنهايت ديوان سالاری خود رقيب هم رهبری وی را نمیپذيرد. نيروهاي مسلح و پليس شورش مي کنند. حتي حمايتگران هميشگی هم ديگر رهبری پيشين خود را انکار می کنند.
و در حادترین حالت رژیم تجزیه شده و حتی قدرت تسلیم شدن از دیکتاتور سلب میشود.اینکه کدامیک  از این مکانیسم ها بسته به استراتژیهای مقاومت و نوع رفتار دیکتاتور دارد.
در نهایت و پس از پیروزی مقاومت، پیروان آنها اولا در پی اعدام رهبران پیشین بر نیامده و با شاخصه های عدالت و قوانین حقوق بشر و دموکراتیک با آنها برخورد می کنند و ثانیا از تمام افراد آزاداندیش در حکومت جدید محافظت میکنند.
در مجموع در طول این مبارزات مردم اعتماد به نفس پیدا میکنند،راه و روش دموکراسی را فرا میگیرند،و در نهایت با روشهای دموکراتیک دسترسی دیکتاتور به منابع قدرت را قطع و توان او برای سلطه را ازبین میبرند.



۱۳۹۰ دی ۱۸, یکشنبه

گفتگوی تلویزیونی(26 دسامبر 2011)

برنامه ای قبل از سال نوی میلادی.....
موضوع اول صحبتهایم نفی رابطه اخلاقیات با دین است
و موضوع دوم دیکتاتور شناسی است
 

۱۳۹۰ دی ۱۴, چهارشنبه

تضعیف دیکتاتوری

به طور قطع دستيابی به آزادی کار ساده ای نيست و رسيدن به اين هدف نياز به مهارت بالای استراتژيک، تشکيلات و برنامه ريزي دارد. علاوه بر همه اينها رسيدن به آزادی نيازمند قدرت هم هست. دموکرات ها بدون به کارگيری موثر قدرت خود، نميتوانند به پايين کشيدن ديکتاتوری و تاسيس آزادی سياسی اميدوار باشند.اصل موضوع ساده است . ديکتاتورها به همکاری مردمی که بر آ نها حکمرانی ميکنند، محتاج هستند . همکاری که بدون آن نخواهند توانست منابع قدرت سياسی خود را تامين کرده و آن را ابقاء نمايند . اين منابع قدرت سياسی شامل موارد زير ميشوند :
یک-مشروعیت:باوری  در ميان مردم نسبت به اينکه حکومت قانونی است و آنها نسبت به فرمانبرداری از آن، تعهد اخلاقی دارند.
دو-منابع انسانی: تعداد و اهميت افراد و گروه هايی که از حکام اطاعت کرده، با آنها همياری مي کنند و يا به حکام کمک مينمايند.
سه-دانش:برای حکومت به منظور انجام اعمال بخصوص مورد نياز است و توسط افراد و يا گروههای ياری دهنده تامين ميشود.
چهار-فاکتورهای غیر دینی:شامل فاکتورهای روانی،ایدئولوژیکی و مذهبی که مردم را وادار به فرمانبرداری می کند.
پنج-منابع ثروت:ميزانی از دسترسی و اعمال نظر که حکام بر روی داراييها، منابع طبيعی، منابع مالی، سيستم اقتصادی و وسايل ارتباطی و حمل و نقل دارد.
شش-مجازات:بکارگيری و يا تهديد به بکارگيری مجازات ها بر ضد متمردين يا کسانی که از همکاری دريغ ميکنند به منظور کسب اطمينان از اطاعت و همياری آنان.این عنصر بسیار برای بقای رژیم بسیار ضروری است.
بازپس گيری همياری نيروهای مردمی و نهادها از ديکتاتورها دسترسی آنان به قدرت سياسی که برای موجوديت خود بدان وابسته هستند را کمرنگ کرده يا بکلی از ميان می برد. بدون دسترسی به اين منابع، قدرت ديکتاتور کم شده در نهايت از ميان ميرود.طبيعتا ديکتاتورها نسبت به اعمال و عقايدی که توانايی آنان برای همیشگی  بودن را تهديد ميکند حساس هستند. به همين دليل ديکتاتورها آنهايی که نافرمانی کرده، اعتصاب مي کنند را مجازات مي نمايند. اما اين پايان داستان نيست . سرکوبی ‐ و حتی وحشيگری ‐ هم هميشه باعث از سرگيری حدی از اطاعت و همياری که برای بقای رژيم ضروری است، نميشود.
اگر بتوان براي مدت زمان کافی منابع قدرت را محدود کرد و يا حتی قطع نمود، اولين نتيجه به وجود آمدن ترديد و دستپاچگی در داخل رژيم ديکتاتوری است . اين قضيه با ضعيف شدن آشکار قدرت ديکتاتوری ادامه پيدا خواهد کرد . در طول زمان، دريغ کردن منابع قدرت از ديکتاتور باعث ايجاد فلج و ناتوانی رژيم گشته و در موارد حادتر، موجب فروپاشی رژيم خواهد شد . قدرت ديکتاتور دير يا زود از قحطی سياسی خواهد مرد.در واقع چنانچه اکثريت مردمی تصميم به سرنگون کردن حکومت بگيرند و در اين راه حتی حاضر به تحمل سرکوب ها هم باشند، تلاش حکومت و افرادی که از آن دفاع می کنند، حتي در صورت دريافت کمک هاي خارجی نيزحاصلی نخواهد داشت.
يکي از مشخصه های جوامع دموکراتيک وجود گروه ها و موسسات متعدد غيردولتی و مستقل از حکومت است . اين
گروه ها و موسسات شامل خانواده ها، سازمان هاي مذهبی، انجمن های فرهنگی، انجمن های دانش آموزی و دانشجويی، احزاب سياسي، سازمان هاي حقوق بشر، گروه های موسيقی، انجمن های ادبی وغيره مي شوند. اين تشکيلات همانگونه که برای رسيدن به اهداف خود تلاش ميکنند، نقش مهمی در پاسخگويی به نيازهای اجتماعی نيز برعهده دارند.زمينه هايی را ايجاد مي کنند که از طريق آن مردم بتوانند در جهت دهی اجتماع خود تاثير داشته باشند و در برابر ديگر گروه ها و دولت و حکومت خودرای مقاومت نمايند.اگر بتوان آزادی و استقلال اين موسسات مستقل مدنی( خارج از حيطه کنترل حکومت) را به دست آ ورد،وجود اين موسسات برای مبارزه طلبی سياسی عنصر بسيار مهمی خواهد بود.در آينده نيز اين تشکيلات بخشی از نظام يک جامعه آزادخواهند بود. به همين دليل استقلال و رشد مستمر آ نها پيشنياز موفقيت مبارزات آزادی خواهانه است.

ديکتاتوريها معمولا شکست ناپذير به نظر ميرسند. در اين حکومت ها سازمان های جاسوسی، پليس، نيروهای نظامی، زندان ها، بازداشتگاهها و جوخه های اعدام همه و همه توسط عده معدودی از قدرتمندان اداره ميشوند .سرمايه های ملی، منابع طبيعی و توان توليد کشور نيز به روشی مستبدانه توسط ديکتاتورها غارت شده و برای حمايت از اهداف آنان مصرف ميشود.
اما این همه داستان نیست،دیکتاتورها نقاط ضعف فراوانی دارند،با شناخت این ضعفها و تاکید بر آنها در مبارزات می توان بر ضعف تدریجی و اضمحلال آن در طول زمان افزود.
نمونه ای از نقاط ضعفهای رژیمهای دیکتاتور شامل :عدم حمایت مردمی،روزمرگی کردن،قوانینی که دست و پای خود رژیم را می بندد،از کارافتادن نیروهای رژیم،رساندن اطلاعات غلط به دیکتاتور توسط زیردستان،کهنه شدن ایدئولوژی و خرافات مذهبی،موسسات موازی،خصومتهای شخصی،فعالیتهای دانشجویی و روشنفکری گسترده،آگاهی مردم و رویگردانی از حکومت،اوج گرفتن اختلاف طبقاتی،کودتا،اشتباهات دیکتاتور که کم هم نیستند.اين ضعف ها در طول زمان گرايش به پايين آوردن بازدهی رژيم داشته و آن را در برابر تغيير در وضعيت ها و مقاومتهای عمدی ضربه پذير ميسازد. هر چيزی که رژيم تصميم به اجرای آن ميگيرد، الزاما کامل نميشود و حتی گاها یک رژیم خود از درون فرومیپاشد.
این به معنای آسانی کار نیست بلکه به معنای آن است که مبارزات مدنی طولانی مدت اینگونه نتایجی میتواند داشته باشد.